درباره وبلاگ

سلام من زینبم این وبلاگ روسراسربه خاطرکسایی که عاشقن ساختم امیدوارم اوقات خوشی رودراینجاسپری کنین نظرهم یادتون نره بوووووووووووس
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان just you و آدرس looooove.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 20173
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


98love❤

♥just you♥
چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 15:29 ::  نويسنده : زینب       

یه روزعشق ودیوونگی ومحبت وفضولی داشتن باهم قایم موشک بازی میکردن...

تانوبت به دیوونگی رسیدهمه روپیداکرداماهرچی گشت اثری ازعشق نبود...

فضولی متوجه شدکه عشق پشت یک بوته گل سرخ قایم شده ودیوونگی روخبرکرد...

دیوونگی یک خاربزرگ برداشت ودربوته ی گل سرخ فروکرد...

صدای فریادعشق بلندشد...وقتی همه به سراغش رفتنددیدند چشمانش کورشده است...

دیوونگی که خودشومقصرمیدونست تصمیم گرفت همیشه عشق روهمراهی کنه...

ازاون روز به بعد:

وقتی عشق به سراغ کسی میره چون کوره بدی های معشوقش رونمیبینه ودیوونگی هم همیشه درکنارشه.

 



چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 15:26 ::  نويسنده : زینب       

ادامه متن قبلی:

میدونی چیه؟

نه نمیدونی...یعنی هیچ وقت نخواستی بدونی.هیچ وقت حاضرنشدی حتی یک باربه خاطرکسی که همیشه به خاطرتوغرورش روله میکرد ازغرورلعنتیت دست بکشی.

دیگه میخوام دوستت نداشته باشم شایداینجوری یه ذره بتونی احساس من رودرک کنی...نمیدونم...شایدم مثل بقیه چیزهاازاین هم خیلی ساده بگذری.

امااین روبدون نمیتونم ببخشمت...



شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 19:14 ::  نويسنده : زینب       

دوستت داشتم

میدونی چرا؟

چون حس میکردم باتو عشق تووجودمن زنده شد.چون باوجودتواحساس میکردم دوباره متولدشدم یه احساسی که تواصلاشایدهیچ وقت نفهمی یعنی چی هرچی عشق واحساس داشتم به پات ریختم توهم تظاهرمیکردی یه وقت کم نیاری .

به خاطرهمین هرروزبیشترازدیروز دلم برات تنگ میشد،اونقدرلایق دونستمت که دودستی قلبم روتقدیمت کردم.توهم به اصطلاح نامردی نکردی دودستی اونوچسبیدی  وگفتی خوب ازش نگهداری میکنم مطمئن باش  جای خوبی سپردیش.

همیشه میگفتی من باهمه ی ادم بدافرق دارم من مثل اونانیستم .

میدونی اعتمادکردن یعنی چی؟اعتمادخیلی سخته خیلی.اونم تواین زمونه نامرد.امامن به حرفات به نگاهات وبه چشمات اعتمادکردم درست زمانی که بهت عادت کردم بی احساسی رو تووجودت دیدم.

دیدم که کم کم داری روی تموم احساسات من پامیزاری

دیگه باورت ندارم.نمیخواستم این روبگم...

اماتورفیق نیمه راهی،بارهابهم ثابت شدهردفعه خودم رودلداری میدادم که همه چی درست میشه امانه توهیچ وقت نخواستی من روبفهمی چون هروقت بهت احتیاج داشتم پشتم روخالی میکردی ومن روتنهامیذاشتی...اینه رسم رفاقتت؟!!

کاش میفهمیدی باقلبی که امانت گرفتی بدکردی،حالامیدونم توباهمه ی ادم بدای دیگه فرق داری...اره فرق داری.

همه ی ادم بداقلب دیگران رویکبارمیشکنن اماتوروزی چندبارقلب منومیشکنی روزی چندبارمنومیکشی وزنده میکنی .بارهاروی قلب شکسته ام پاگذاشتی و له کردی

ادامه دارد...