درباره وبلاگ

سلام من زینبم این وبلاگ روسراسربه خاطرکسایی که عاشقن ساختم امیدوارم اوقات خوشی رودراینجاسپری کنین نظرهم یادتون نره بوووووووووووس
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان just you و آدرس looooove.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 46
بازدید کل : 20158
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


98love❤

♥just you♥
شنبه 17 خرداد 1393برچسب:, :: 15:22 ::  نويسنده : زینب       

من پذیرفتم شکست خویش را...

پندهای قلب دوراندیش را...

من پذیرفتم که عشق افسانه است...

این دل درداشنادیوانه است...

میروم...میروم شایدفراموشت کنم

بافراموشی هم اغوشت کنم...

میروم ازرفتن من شادباش...

ازعذاب دیدنم ازادباش...

گرچه توتنهاترازمن میروی...

ارزودارم ولی عاشق شوی...

ارزودارم بفهمی دردرا...

تلخی برخورهای سردرا...



چهار شنبه 7 خرداد 1393برچسب:, :: 15:11 ::  نويسنده : زینب       

به کسی که تنهات گذاشت بگو:

این توبودی که باختی نه من...

من کسی روازدست دادم که دوستم نداشت...

اماتوکسی روازدست دادی که عاشقت بود...



چهار شنبه 7 خرداد 1393برچسب:, :: 14:52 ::  نويسنده : زینب       

کپی ممنوع...

اسمش شدمد...

شلوارلی رااول برایمان فرستادند اول زیادهم بدنبود بعدشدآفت غیرت وحیاپسرانه اش ازبالاکوتاه شدودخترانه اش ازپایین...

چادرشدمانتوهای بلندومانتوهاذره ذره اب رفت...

حالادیگربایدانرابلوزنامید...چادرچادری هاهم کم کم تبدیل به شنل شده است...

یاانقدرنازک که بودنش طعنه ای است به نبودنش...

حالاکه دیگرشلوارجایش رابه ساپورت داده است وروسری هاهم که از عقب وجلوآب رفته است...

مانده ام فردافرزندان این نسل هنوزهم مادررااسوه پاکی وپدر را مظهرمردانگی میدانند...؟

 



دو شنبه 8 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 18:52 ::  نويسنده : زینب       

خدایاازتوخیلی دلگیرم ...

توگفتی حق انتخاب داریم...

پس چراتنهاانتخابم کناردیگری است...

 



چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, :: 15:29 ::  نويسنده : زینب       

تاحالاشده دوست داشتنت رو قورت بدی لبخندبزنی و بی تفاوت باشی

شده دلتنگی بپیچه به دلت راه نفست رو ببنده و خفت کنه

هی دستت بره سمت گوشی برش داری نگاش کنی پرتش کنی

شده یک اهنگ برات بشه روح یک لحظه بشه خاطره وهرچی تکراربشه دیوونه ترت کنه

شده به روی همون خیابونی که بااون رفتی چندمترجاروهی بالا وپایین کنی اشک بریزی ولذت ببری همون قدرکه اون روز لذت بردی

شدهقسم بخوری که دیگه کاری به کارش نداری امایهو دریک لحظه گوشی روبرداری پیغامی بنویسی انگشتت بره سمت کلمه ارسال منطقت بمیره وقلبت تندتند بزنه و ارسال کنی شده تمام روزرومنتظرجواب باشی اماجوابی نیاد اخرگوشی رو برداری وبنویسی اشکال نداره اگه میخوای جواب نده فقط میخواستم حالت روبپرسم همین مواظب خودت باش...

شده بازجوابی نیادبازبشکنی هزارباردیگه هم بشکنی امابازبادست و دل شکسته دوسش داشته باشی شده این همه عاشق باشی...



چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, :: 15:18 ::  نويسنده : زینب       

میخواهی بروی؟

بهانه میخواهی؟

بگذارمن بهانه رادستت دهم برووهرکس که پرسیدبگو...

لجوج بود...همیشه سرسختانه عاشق بود. بگوفریادمیکرد...همه جافریاد میکرد که مرا میخواهد.

بگودروغ میگفت...میگفت هرگزخیانت نکردی.بگودرگیربود...درگیرافسون نگاهم بود.

بگواونخواست...نخواست کسی جزمن دردلش خانه کند.

این همه بهانه برایت اوردم حالااگرمیخواهی بروبه سلامت...؟



چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 15:29 ::  نويسنده : زینب       

یه روزعشق ودیوونگی ومحبت وفضولی داشتن باهم قایم موشک بازی میکردن...

تانوبت به دیوونگی رسیدهمه روپیداکرداماهرچی گشت اثری ازعشق نبود...

فضولی متوجه شدکه عشق پشت یک بوته گل سرخ قایم شده ودیوونگی روخبرکرد...

دیوونگی یک خاربزرگ برداشت ودربوته ی گل سرخ فروکرد...

صدای فریادعشق بلندشد...وقتی همه به سراغش رفتنددیدند چشمانش کورشده است...

دیوونگی که خودشومقصرمیدونست تصمیم گرفت همیشه عشق روهمراهی کنه...

ازاون روز به بعد:

وقتی عشق به سراغ کسی میره چون کوره بدی های معشوقش رونمیبینه ودیوونگی هم همیشه درکنارشه.

 



چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 15:26 ::  نويسنده : زینب       

ادامه متن قبلی:

میدونی چیه؟

نه نمیدونی...یعنی هیچ وقت نخواستی بدونی.هیچ وقت حاضرنشدی حتی یک باربه خاطرکسی که همیشه به خاطرتوغرورش روله میکرد ازغرورلعنتیت دست بکشی.

دیگه میخوام دوستت نداشته باشم شایداینجوری یه ذره بتونی احساس من رودرک کنی...نمیدونم...شایدم مثل بقیه چیزهاازاین هم خیلی ساده بگذری.

امااین روبدون نمیتونم ببخشمت...



شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 19:14 ::  نويسنده : زینب       

دوستت داشتم

میدونی چرا؟

چون حس میکردم باتو عشق تووجودمن زنده شد.چون باوجودتواحساس میکردم دوباره متولدشدم یه احساسی که تواصلاشایدهیچ وقت نفهمی یعنی چی هرچی عشق واحساس داشتم به پات ریختم توهم تظاهرمیکردی یه وقت کم نیاری .

به خاطرهمین هرروزبیشترازدیروز دلم برات تنگ میشد،اونقدرلایق دونستمت که دودستی قلبم روتقدیمت کردم.توهم به اصطلاح نامردی نکردی دودستی اونوچسبیدی  وگفتی خوب ازش نگهداری میکنم مطمئن باش  جای خوبی سپردیش.

همیشه میگفتی من باهمه ی ادم بدافرق دارم من مثل اونانیستم .

میدونی اعتمادکردن یعنی چی؟اعتمادخیلی سخته خیلی.اونم تواین زمونه نامرد.امامن به حرفات به نگاهات وبه چشمات اعتمادکردم درست زمانی که بهت عادت کردم بی احساسی رو تووجودت دیدم.

دیدم که کم کم داری روی تموم احساسات من پامیزاری

دیگه باورت ندارم.نمیخواستم این روبگم...

اماتورفیق نیمه راهی،بارهابهم ثابت شدهردفعه خودم رودلداری میدادم که همه چی درست میشه امانه توهیچ وقت نخواستی من روبفهمی چون هروقت بهت احتیاج داشتم پشتم روخالی میکردی ومن روتنهامیذاشتی...اینه رسم رفاقتت؟!!

کاش میفهمیدی باقلبی که امانت گرفتی بدکردی،حالامیدونم توباهمه ی ادم بدای دیگه فرق داری...اره فرق داری.

همه ی ادم بداقلب دیگران رویکبارمیشکنن اماتوروزی چندبارقلب منومیشکنی روزی چندبارمنومیکشی وزنده میکنی .بارهاروی قلب شکسته ام پاگذاشتی و له کردی

ادامه دارد...



یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: 15:27 ::  نويسنده : زینب       

نمیدانم...

نمیدانم چرادیگرچشمانم درجاده انتظارمنتظرتونیست

نمیدانم چرادیگرباامدنتصدای پایت برایم هیجان اورنیست

چرادیگردیدن چشمانت برایم یک رویانیست

چرادیگربودن ونبودنت برای من مهم نیست

نمیدانم چه شدبرمن؟

دلم میخواهد...

دلم میخواهدکه باورکنم زندگی زیباست

دلم میخواهدباورکنم که بهارنمیمیردودر بطن زمان گم میشود

دلم میخواهدبهترین ملودی رابرای زندگی بسازم

دلم میخواهدباامیدبمیرم

دلم میخواهد...

ودیگرهیچ...

گفتم بهارخنده زدوگفت ای دریغ دیگربهاررفته ونمی ایدگفتم پرنده گفت اینجاپرنده ی نیست اینجاگلی که بازکندلب به خنده نیست گفتم درون چشم تودیگر؟گفت دیگرنشان زباده مستی دهنده نیست اینجابه جزسکوت سکوتی گزنده نیست...

 

 



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد